جوان آنلاین: اطلاعرسانی درباره پیامدهای ناگواری که در چهارشنبهسوری روی میدهد، همزمان با نزدیکشدن به این شب پرخطر شدت میگیرد، اما به زعم آن بر شدت حوادث ناگوار اضافه میشود. چرا فرایند رسانهای منجر به آرامش نشدهاست؟ برای تغییر رویکرد فعلی از چه مدلهایی باید پیروی کرد که این پرسشها را در گفتگو با دکتر داوود فریدپور، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر ارشد مطالعات راهبردی بازکاوی کردهایم.
همه ساله و همزمان با چهارشنبهسوری اخبار و گزارشهای بسیاری درباره پیامدهای ناگوار این شب منتشر میشود. به زعم انتشار این اخبار و گزارشها، این حوادث گاه با شدت بیشتری هم در حال بروز است. آیا این شیوه اطلاعرسانی را درست میپندارید؟ همچنین انتشار این اخبار تا چه میزان میتواند در حوزه پیشگیری مؤثر باشد؟در اینباره، دو مسئله مطرح است. اینکه آیا اطلاعرسانی صورت میگیرد یا خیر و آیا این اطلاعرسانی مؤثر بودهاست یا خیر؟ اگر مؤثر بودهاست، چرا در حال تکرار است و چه فرایندهایی در اینباره نقش دارد؟
رسانه به فراخور خود، کارش را انجام میدهد منتها این کار را باید با تکنیکهای خاص که وجود دارد، انجام دهد. باید در نظر داشتهباشیم مهمترین موضوع این است که مردم بتوانند با این اتفاق همذاتپنداری کنند. از همینرو باید به سمت تکنیکهای اقناعی به این شکل حرکت کرد؛ یعنی تصور نشود خطر فقط برای دیگران روی میدهد، بلکه ممکن است برای من هم اتفاق بیفتد. صرف انتشار اخبار هم کفایت نمیکند. باید در انعکاس اخبار به مرحلهای از بلوغ اقناع برسیم و بتوانیم اخبار را به گونهای منعکس کنیم که مردم احساس کنند برای من یا بچه من هم ممکن است اتفاق بیفتد. همین طور از تکنیک ترس استفاده شود که آنها را از حوادث دور کند. به نظر میرسد ما این اطلاعات را خیلی خام منتقل میکنیم. با نمایشی که مدام در حال تکرار است نتوانستیم همذاتپنداری عمومی را ایجاد کنیم. شاهدیم که وقتی چهارشنبهسوری تمام میشود، همه چیز تمامی میشود و نگاه به چهارشنبهسوری به چند روز قبل از چهارشنبهسوری محدود میشود. باید در نظر داشتهباشیم که فرهنگسازی درباره یک موضوع، یک امر درازمدت است و صرفاً با اطلاعرسانی اتفاق نمیافتد، بلکه نیاز به آگاهی بخشی دارد.
اگر قرار است اطلاعرسانی، آگاهیبخشی یا تغییر فرهنگ انجام دهیم، این امر باید در طول سال صورت گیرد، آن هم نه آشکارا، بلکه در لایههای پنهان به آن پرداخت شود؛ مثلاً در یک اثر سینمایی که خانوادهای آسیبپذیر نمایش دادهمیشود، آسیب مورد نظر متأثر از چهارشنبهسوری باشد، نه اینکه چهارشنبهسوری نمایش دادهشود. این موضوعات در طول سال و به فراخور مسائل و مشکلات مطرحشده و در لایههای پنهان نمایش دادهشود، به گونهای که به سمت لبه لجبازی نرویم. اگر قرار است در این حوزه اثرگذار باشیم، نیازمند طی کردن فرایندهای اصلاح رفتار هستیم که در حوزه روانشناسی به آن اشاره میشود. باید بتوانیم جایگزین مناسب داشتهباشیم و الگوی مناسب ارائه دهیم که این موضوع با امر و نهی اتفاق نمیافتد.
شما به تکنیکهای رسانهای از جمله ترس اشاره کردید. اتفاقهای روی داده را چگونه میتوان با توسل به این تکنیکها به جامعه هدف منتقل کرد؟
این موضوع باید با تکنیک رسانهای القا شود، نه با نمایش دلخراش صحنه و آسیبی که به دنبال دارد. این موضوع باید در نظام آموزشی و تربیتی و کنترلی هم منجر به آگاهی افراد شود و هم کسی که دارد او را کنترل میکند که این موضوع باید در سطح کلان روی دهد. خانواده باید روی این رفتار کنترل داشتهباشد که این موضوع باید از طریق نظام آموزشی صورت گیرد و رسانه هم باید حضور داشته باشد. یعنی باید مکمل هم اتفاق بیفتد. نمیتوانیم صرفاً با نشان دادن تصاویر بگوییم کارمان را انجام دادهایم. این سؤالها مطرح است که در محفلهای شکل گرفته چند نمونه از آسیبها به خانوادهها نمایش داده شدهاست؟ قبل از چهارشنبهسوری در سراهای محله چقدر مردم دعوت و آگاه شدهاند؟ چه الگویی را جایگزین رفتارهای خشن چهارشنبهسوری کردهایم؟ چه محفلهایی را در نظر گرفتهایم که بتوانیم الگویی رفتاری جایگزین داشتهباشیم؟ پاسخ این است که هیچکدام را نداشتهایم که بخشی از آن مربوط به رسانه است و بخشی هم مربوط به نظام تربیتی فرهنگی جامعه است که باید از همه ظرفیتها استفاده شود.
آیا تصاویر دلخراشی که از مصدومان و قربانیان چهارشنبهسوری نمایش دادهمیشود، تأثیر روحی و روانی هم به همراه دارد؟
بله. قطعاً میتواند تأثیر روحی و روانی به دنبال داشتهباشد، ولی باید در نظر داشتهباشیم اولویت کار برای این قضیه کدام است؟ اگر در طول سال برنامه فرهنگسازی و الگوی جایگزین داشتهباشیم، اصلاً نیاز نیست نزدیک واقعه تصاویر خشن نشان دهیم. منتها، چون این کارها انجام نشده سریع سر اصل مطلب میرویم و غافل از تبعات روحی و روانی تصاویر دلخراش را منتشر میکنیم، از همینرو موضوعی که اشاره میکنید، درست است. باید بگویم که گاهی اوقات چارهای جز انتشار این تصاویر ندارند. چون در طول سال به آن توجه نشدهاست و دنبال فرهنگسازی و الگوسازی برای اصلاح یا کم خطر کردن یا ارائه مدل جدید صورت نگرفته و امروز مجبوریم به شدیدترین و تیزترین حالت ممکن برای مردم ایجاد رعب و وحشت در حالی که اگر رسانهها میخواهند ورود کنند، باید یک ورود فرهنگساز باشد که بتواند در انتقال آسیبها به مردم موفق عمل کند.
آنگونه که شرح دادید، رسانهها بخشی از ساختار فرهنگی است که رسیدن به موضوع مدنظر شما نیازمند تغییراتی در ساختار فرهنگی است.
رسانه درست است که بخشی از ساختار است، ولی اثرگذار است. ما رسانه را صرفاً رسانه ملی در نظر نمیگیریم. رسانه محلی و هر چیزی که بتواند پیام را منتقل کند، در نگاه ما به معنای رسانه است. در مورد رسانه ملی باید در نظر داشت که رسانه ملی باید یک سیاست کلان داشتهباشد که بتواند آن را اجرا کند. وقتی شما سیاست کلان ندارید، چه انتظاری دارید که خبرنگارها، تولیدکنندگان و فیلمسازها در آن مسیر حرکت کنند، از همینرو در رسانههای ما به خاطر فجایعی که وجود دارد، بیشتر رویدادی و تاریخمحور ورود میشود، در حالی که باید بین روانشناسان، جامعهشناسان و اصحاب رسانه و متخصصان علوم ارتباطات ارتباط عمیقی وجود داشتهباشد که در یک فرایند کلی، راهبرد کلان را مشخص و الگوی جایگزین را تعیین کنند و طی برنامههایی که رسانه در حوزه اصلاح، آموزش و رفتارسازی جامعه دارد، طی سال پیادهسازی کنند، ولی، چون این موضوع وجود ندارد و سیاست کلان نداریم، صرفاً دفعی ورود میکنیم و به یک حوزه خاص میپردازیم، از همینرو شاهدیم بعد از چهارشنبهسوری و حتی شب عید خبری از اتفاقهای ناگواری که سپری شد، وجود ندارد.
در وضعیت موجود و در فقدان ساختار جامع فرهنگی، شاهدیم که مدام بر آسیبهای چهارشنبهسوری اضافه میشود، بنابراین میتوان به این برایند رسید که ساختار رسانهای موجود کارکرد مؤثر نداشتهاست. با در نظر گرفتن این موضوع و با توجه به نگرانی عمومی درباره آسیبهای موجود ساختار رسانهای چه باید بکند؟
بله، قطعاً کارکرد مؤثر نداشتهاست، به این دلیل که برای اصلاح برنامهای که به آن اشاره شد، برنامه بلندمدت نداریم. این موضوع نیازمند تعامل فراسازمانی است که حوزههای فرهنگی باید ورود کنند و رسانه به عنوان صدا و اجراکننده آن باید بخشی از این فرایند باشد. عملکرد رسانه هم در کوتاهمدت جوابگو نبودهاست و اگر بود روندها افزایش نمییافت. در حال حاضر هم دو کار میشود انجام داد. اولین موضوع بحث کنترل و نظارت پلیس برای برخورد با فروشندگان، توزیعکنندگان مواد پرخطر است که رسانهها باید نسبت به حوزه اطلاعرسانی و شناسایی سرشاخهها اقدام کنند. خبرنگارها یا شهروند خبرنگارها باید مراکز فروش را گزارش دهند. نکته دیگر اینکه از مراجعی مثل گفتگو با خانوادههایی آسیبدیده یا استفاده از انیمیشن و تصویرسازی استفاده شود که این موضوع کوتاهمدت است و صرفاً برای کنترل، از همینرو برای تأثیرگذاری باید فراتر از خبر پیش برویم.